من بد شانسیمو از همون دوران بچگی وقتی که تخم مرغ رو کاشتم و بهش آب دادم؛ ولی مرغ نشد فهمیدم...!!!:|
***
گوشیه دوس دخترمو گرفتم رفتم تو مخاطبینش گفتم رضا کیه گفت دوست اجتماعی، گفتم جواد کیه گفت همکلاسیم، گفتم علی کیه گفت حکم دادشمو داره، گفتم سعید کیه گفت آدم ی همکلاسی نداره که..... گفتم آرزو کیه؟؟؟؟؟......... هه گفت تویی گذاشتم مادرم شک نکنه:|
***
فداى خودمون بشیم که این زبون رو فهمیدیم 
انصافا خارجیا چطورى میخوان یاد بگیرن

ها = بـلـه 
ها؟ = چـی؟
ها! = تـعـجب
ها = چه میگی؟
ها = بـرو خودتی
ها = خوشمون اومد
ها ها ها = خوشـحالی 
ها = چیه نیگامیکنی؟:D
***
یه روز آفتابی یه خانم انگلیسی روی عرش کشتی در سواحل مکزیک به دریا نگاه میکرد که ناگهان انگشتر الماس گرانبهایش از انگشتش سر خورد و افتاد توی آب و زن با ناراحتی این سفر را سپری کرد.
پس از 15 سال که به شهر مکزیکو سیتی رفته بود در یک رستوران کنار ساحل سفارش خوراک ماهی داد، وقتی داشت ماهی رو میخورد یه جسم سفت و سخت زیر دندونش حس کرد...
و وقتی در آورد دید
.
.
.
.
.
استخوان ماهیه ...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نکنه فکر کردی انگشتره؟!
بابا تو دیگه خیلی تخیلت قویه!
***
مورد داشتیم دخدره ماشینش خراب شده، رفته تعمیرگاه
مرده بهش گفته شمع های ماشینتون باید عوض بشه...
دخدره گفته :
قنادی این دوروبر کجاس...؟؟؟ :|
تعمیر کار خودشو با آچار کشته:D:|

.

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: